دکتر علی غضنفری

وب سایت رسمی دکتر علی غضنفری محتوای سایت توسط منسوبین به استاد و تحت نظر ایشان به روز رسانی می گردد

تفسیر النبی صلی الله علیه و آله

تفسیر النبی صلی الله علیه و آله كتاب تفسير النبي با هدف گردآوري روايات موجود تفسيري ازپيامبر مكرم نوشته شده¬است. در اين كتاب تعداد 630 روايت از روايات پيامبر در مجامع روائي شيعه و سنت كه به بررسي تفسير واژه و يا عبارت قرآن پرداخته¬، گردآوري شده است. طبعا رواياتي كه به قرآن استناد شده و يا قرآن به عنوان استشهاد مورد استفاده در حديث بوده¬است، با دقت بسيار تعيين و حذف شده¬اند. شيوه تقسيم بندي روايات در اين كتاب بر اساس اجزاء قرآن مي¬باشد. اين كتاب با قطع وزيري در سال 1386 و در 304 صفحه، توسط انتشارات نيلوفرانه به چاپ رسيده است.
بخشی از مقدمه کتاب
قرآن كتاب آسمانى خاتم الانبياء است. اعجازى كه تا جهان باقى است، تداوم خواهد داشت و كسى را ياراى معاندت با عبارات بليغ و مفاهيم درخشانش نخواهد بود. بنابراين همواره به تفسير و تبيين آن براى كشف و استخراج نيازهاى بشرى از اصول كلى آن نيازمنديم.
در عصر نزول قرآن كريم، به جهت محدود بودن علوم بشرى، چه بسا آيات قرآن، داراى چنان وضوحى بود كه كمتر محتاج تفسير و تبيين مى‏شد.
در همان عصر پيامبر مكرم اسلام حضرت محمد بن عبدللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مسئوليت تبيين قرآن را عهده دار بودند.
وَ ما اَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ اِلاّ لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذى اخْتَلَفُوافيهِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤمِنُونَ.
ما قرآن را نازل نكرديم مگر به خاطر اينكه حقيقت را در آنچه كه مردم در آن اختلاف مى‏كنند روشن كنى و براى اهل ايمان هدايت و رحمت باشد.
بر مقتضاى اين آيه شريفه، بر حضرت لازم است تفسير و تبيين قرآن و رفع اختلاف مردم را عهده دار باشند. بعد از آن حضرت، اوصياء طاهرينش عليهم‏السلام هر كدام
برگرفته‏هاى از رسول خدا را يكى پس از ديگرى ابلاغ نمودند تا چيزى ازكتاب وحيانى در پرده ابهام قرار نگيرد.
سالهاى پس از ارتحال رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله خاصه در اواسط قرن دوم، به واسطه ورود مكتبهاى كلامى و بيان ايده‏هاى مختلف از سوى برخى انديشمندان اسلامى، تفسير قرآن، شيوه‏هاى ديگرى يافت. قرآنى كه تا قبل از اين زمان، داراى تعداد اندكى آيات متشابه بود، با ورود ديدگاههاى مختلف كه هريك به سود خود از كليات قرآن‏بهره مى‏جستند بر آيات متشابه آن افزوده شد و ميل به تفسير و تبيين اين دسته از آيات هر آن بيش و بيشتر مى‏شد و بر همين اساس مكتبهاى تفسيرى مختلفى شكل گرفت. برخى با همان شيوه متداول گذشته به تفسير قرآن مى‏پرداختند و تفسير آنها مشتمل بر اخبار و رواياتى بود كه از حضرت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و اوصياء او و يا اصحاب بر جسته‏اش اخذ كرده‏بودند، عده‏اى ديگر با عقل و قياس، آيات قرآن را بررسى مى‏نمودند، دسته‏اى محدود نيز قرآن را سراسر اشاره و رمز مى‏انگاشتند و سعى در بيان حقائق نا گفته آن داشتند و بعدا با پيشرفت علوم طبيعى، دسته‏اى نيز در پى آن بودند كه مظاهر طبيعى را از دل آيات قرآن استخراج نمايند.
هر چند اين مكتبهاى تفسيرى هر كدام به فراخور حال خود و در حصارى كه مكتبشان را محدود كرده‏بود، به قرآن مى‏انديشيدند اما حاصل كار آنان به بررسى و تفحص بيشتر براى كشف حقائق ژرف از قرآن منجر شد، به طورى كه امروزه صدها نمونه از اين دست تفاسير مختلف را در كتابخانه‏هاى جهان اسلام مى‏بينيم.
ولى با اين وصف، هر كدام از منهج هاو روشهاى تفسيرى هر چند نقاط قوت درخشانى داشتند، اما تهى از ضعف و حتى تبعات احيانا فاسد نبودند، امروزه نقض و ابرامهاى مبانى تفسيرى، كتابهاى بسيارى به خود اختصاص داده و واحدهاى متعددى از دروس مجامع علمى را اشغال نموده‏است.
ترس از تفسير به رأى كه همواره مورد نهى پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بود از عمده آفات مناهج مختلف تفسيرى به شمار مى‏رود.
گاهى اين نهى چنان شديد است كه مفسر بيان ديدگاه خود را بدون اضطراب مطرح نمى‏نمايد. به روايت ذيل توجه كنيد:
...ابو عمران الجونى عن الجندب ان رسول‏اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله قال: من قال فى القرآن برأية فاصاب، فقد اخطأ.
كسى كه قرآن را با رأى خود تفسير كند، هر چند درست باشد به خطا رفته‏است.
با توجه به آنچه كه گفته شد، منهج تفسيرى كه همچنان بر تلألؤ خود باقى است و مرجعى براى ساير مناهج به شمار مى‏رود تفسير نقلى قرآن است.
انديشمندان اسلامى كتابهاى متعددى را به اين موضوع اختصاص داده و گاه با تحليل و بررسى روايات تفسيرى، گاه بدون تحليل، اخبار و آثار تفسيرى پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آلهو آل بيت پيامبر عليهم‏السلام را مكتوب نموده‏اند كه از همين مجموعه مى‏توان به عناوين ذيل اشاره كرد:
1ـ تفسير جامع‏البيان، نوشته ابن جرير طبرى به سال 270ق.
2ـ تفسير قمى، نوشته على بن ابراهيم قمى، وى از معاصران امام حسن عسكرى عليه‏السلام بوده و تا سال 307 ق در قيد حيات بوده‏است. البته برخى در استناد كتاب به ايشان ترديد دارند.
3ـ تفسير عياشى، نوشته ابونصر محمد بن مسعود عياشى، تاريخ وفات اومعلوم نيست ولى شيخ صدوق كه شاگرد فرزند وى مى‏باشد متوفى 381 است.
4ـ تفسير بحر العلوم، نوشته ابن ليث سمرقندى، وى متوفى 373 يا 375ق است.
5ـ تفسير الكشف و البيان معروف به ثعلبى، نوشته ابو اسحاق ثعلبى نيشابورى متوفى 427ق.
6ـ تفسير درالمنثور، نوشته جلال الدين سيوطى، متوفى 991ق.
7ـ تفسير نورالثقلين، نوشته عبدالعلى حويزى، متوفى 1053.
8ـ تفسير البرهان، نوشته سيد هاشم بحرانى، متوفى 1107 يا 1109ق.
روايات تفسيرى پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله
در اينكه آيا پيامبر خدا همه آيات قرآن را تفسير كرده‏اند، دو عقيده عمده بين انديشمندان اسلامى وجود دارد. برخى معتقدند كه پيامبر همه آيات قرآن را تفسير نموده‏است. اين عده لزوم تفسير قرآن براى اصحاب را به عنوان دليل، اقامه مى‏نمايند. اينان به آيه 44 سوره نحل اشاره مى‏كنند كه خداوند مى‏فرمايد:
...وَ اَنْزَلْنا اِلَيكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنّاسِ مَا نُزِّلَ اِلَيْهِمْ وَ لَعَلّهُمْ يَتَفَكَّرُون.
ولى با اندك دقتى درمى‏يابيم كه اين رأى، برهانى نمى‏باشد، زيرا قرآنى كه به
زبان عربى مبين نازل شده بود، احتياج به تفسير و تبيين نداشت، مگر در بخش محدودى از آيات كه به واسطه گستردگى زبان عرب و عرب زبانان، و نيز رخنه زبانهاى غير عربى به بلاد عربى و احيانا اختلاط زبانها، ايجاد شده بود. آيه 44 سوره نحل نيز هر چند كلى است اما به وسيله آيه 64 همين سوره كه گذشت تخصيص خورده و منحصر به مواردى مى‏شود كه مورد نزاع مسلمانان مى‏باشد.
دسته ديگر عقيده دارند كه پيامبر، تنها بخش محدودى از آيات قرآن كريم را تفسير نموده‏است. چيزى كه با كاووش وسيع در اخبار و احاديث به آن رسيده‏ايم همين ايده است. چراكه تمامى روايات منقول از حضرت رسالت در تفسير قرآن با حذف مكررات به حدود 600 روايت مى‏رسد.
و اگر توجه كنيم كه در بخشى از تاريخ صدر اسلام، جعل حديث بصورت گسترده‏اى متداول بوده‏است، تحقيق دقيق ما را به اين نكته رهنمون خواهد ساخت كه انتساب همين بخش محدود از قرآن به حضرت پيامبر، با دشواريهائى همراه خواهد بود.
طبرى از «عروه» و او از پدرش از عايشه روايتى نقل كرده‏است كه حضرت جز آيات محدودى از قرآن كريم را تفسير ننموده‏است.
عن هشام بن عروه عن ابيه، عن عايشه، قالت: لم يكن النبى يفسر القرآن الا آيا تعد، علمهن اياه جبرئيل عليه‏السلام.
البته برخى قول سومى را بين دو نظريه مطرح كرده‏اند و گفته‏اند پيامبر نه همه قرآن، بلكه بخش عمده‏اى از آن را تفسير كرده‏است. اين رأى تمام نيست چرا كه تعريف معينى از كم و يا زياد نداريم. نيز دو قول گذشته معيارى از كم و زياد بيان نكرده‏اند تا حد وسطى براى آنها فرض كرد.
ناگفته نماند كه آنچه ما مطرح كرديم و گفتيم بخش محدودى از آيات توسط حضرت تفسير شده‏است، مراد بيان منقولات تفسيرى از حضرت است، بر اين اساس حضرت آياتى كه محتاج به بيان نبوده‏اند و در جامعه اختلاف در فهم ايجاد نكرده بودند به فهم مردم واگذار كرده‏اند و برخى نيز بوسيله شرائط آن عصر، وجود اسباب نزولهاى پيوسته و ساير قرائن تفسير شده‏اند و تنها بخشاندكى باقى مى‏ماند كه مردم توان درك مفهوم آيه و يا واژه‏اى از آن را نداشتند، حضرت اين قسمت از آيات را خود و يا در پى سؤال اصحاب تفسير مى‏نمود.
البته پيداست كه تمامى فرمايشات حضرت در ابواب مختلف فردى و اجتماعى، فقهى، اخلاقى و...، تفسير آيات كريمه قرآن مى‏باشند. حضرت آيات قرآن نازل شده بر وى را به عنوان سرچشمه دستورات خود مى‏دانست و آنچه مى‏فرمود بى كم و كاست منشأ از آيات قرآنى داشت.
اين سخن گزاف و بيان نكته‏اى به عنوان حمد و ستايش حضرت و يا فهم انسانى بعد از حدود پانزده قرن از عهد رسالت، نيست. اصحاب برجسته حضرت نيز همين را درك كرده بودند.
سعيد بن جبير كه از برجستگان تفسيرى تابعين به شمار مى‏رود، مى‏گويد: من هر گاه حديثى صحيحه از حضرت مى‏شنيدم، مصداق آن را در قرآن مى‏يافتم.
سپس ايشان مثال مى‏زند كه: از حضرت شنيدم كه فرموده بودند:
ليس يسمع بى احد فلا يؤمن بى و لا يهودى و لا نصرانى الا دخل النار.
كسى نيست صداى من را بشنود، حتى اگر يهودى و نصرانى باشد و به من ايمان نياورد، مگر اينكه داخل آتش شود.
سعيد مى‏گويد: من منشأ اين سخن را آيه 17 سوره هود يافتم كه خداوند مى‏فرمايد:
... وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الاَْحْزابِ فَالنّارُ مَوْعِدُهُ...
احزابى كه در جنگ خندق جمع شده بودند، تابع اديان مختلف بودند ولى چون با رسول خدا محاربه كردند اهل آتش شمرده شدند.
ذكر اين نكته در همين جا لازم است كه روايات منقوله از حضرت به چند قسم كلى قابل تقسيم است.
1ـ برخى از اين روايات آيه را شرح و بسط مى‏دهند و حدود و ثغور آن را معينمى‏نامند.
2ـ برخى ديگر تنها واژه‏اى خاص را مورد توجه قرار داده و همان را توضيح مى‏دهند.
3ـ برخى روايات نيز به موضوعى اشاره نموده و در ذيل آن به آيه‏اى از آيات قرآن استناد شده‏است.
آنچه ما در اين اينجا برآنيم، گردآورى رواياتى از پيامبر است كه به تفسير عبارت و يا واژه‏اى از واژه‏هاى قرآن پرداخته است. حاصل اين كار در يك مجموعه ضمن بيان آراء حضرت در مورد برخى آيات قرآن، امكان بررسى بيشتر توسط انديشمندان اين حوزه را فراهم كرده و نيز نوع و گرايش مجموعه تفاسير پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله را روشن مى‏سازد.
در اين راستا كتب روائى و تفسيرى كه امكان ثبت اين دسته روايات در آن مى‏رفت مورد ارزيابى جدى قرار گرفت و پس از بررسيهاى گسترده و البته در حد وسع، احاديثى كه به محتواى آيه نظر نداشت و صرفا به بيان اهميت موضوع يا اهميت آيه يا مثوبتهاى مترتب بر قرائت و... پرداخته بود كنار گذاشته‏شد و تنها دسته‏اى از روايات كه منحصرا مفهوم آيه و يا واژه‏اى از آن را تفسير نموده بود انتخاب گرديد.
لازم به يادآورى است ترجمه آيات و نيز روايات در اين مجموعه از نوع ترجمه آزاد و ابلاغ مفهوم بوده و البته از ترجمه آقاى مكارم شيرازى در ترجمه آيات با دخل و تصرف استفاده شده‏است.
;

دریافت کتاب